سلام به همه ی پسرای باحال.......
سلامی مخصوص به عضو قدیمیمون که دوباره برگشت و از اون مهم تر رفیق خیلی قدیمیم آرش که یه آنتی گرل باحاله ...
خوش اومدین.... آرش بی تو سردمه
آره.... قضیه از اون قرار بود که دوباره یه دوست دختر گرفتم تا یه کم واسه یه هفته ای سوژه خنده داشته باشیم...
تو کتابخونه با شهریار نشسته بودیم تو سالن که دیدم یه دختره گوشی دستشه و سرش تو گوشیشه ولی چشمام به طرز وحشتناکی چسبیده بود به پیشونیش و داشت مارو نگاه میکرد.....
گفتم داره آمار میدا پاشیم بریم آمار بازی....
زود یه شماره نوشتم اونم رفت بیرون..... گفتم یه کم دیر بریم بیرون یه خورده ببینیم منطزر میمونه یا نه؟؟؟ دیدیم اومده دم در داره با گوشیش حرف میزنه.... بعد رفت... پریدیم بیرون کتابخونه دیدیم با یک سوم سرعت لاک پشت داره میدوئه.... تند تند رفتیم پشتش هنوز داشت با تلفن فک میزد خبر مرگش....گفتم برم شماررو بزارم تو جیب بقل کیفش.... رفتم دستمو دراز کردم سمت کیفش که فهمیدو خودش دستشو طوری گرفت که بزارم تو دستش.... خلاصه به راحتی آب خوردن شماره دادم و اونم داشت میرفت و ما هم با نگاه شهلامون بدرقش کردیم....
2 ساعت بعد زنگ زد و یه خورده چرتو پرت گفتیم بهش.... شارج نداشتم واسم 400 تومن فرستاد یه خورده اس دادیم.... اسم نحسش فاطمه بود...( باز دمش گرم که اسم واقعیشو گفت.... نگفت من النازم) ... فردا صبح دوباره به هم اس میدادیم تا اینکه واسه بعد از ظهر قرار گذاشتیم بریم سینمااااااااااااااااااااااااااااااااا..............
ولی حیف شد.... گفت میترسم.... گفتم بریم لب دریا.... گفت باشه.... دریای بابلسر 9 تا پارکینگ داره که هر چی بری بالاتر خلوت تر میشه.... رفتیم پارکینگ 5 ... دریا هم طوفانی بود خرکی.... هوا هم بارونی بود.... رفتیم تو یه آلاچیق نشستیم و دستشو گرفتم و با هم انگشت تو انگشت شدیم.... و حرف میزدیم.... همون حرفای مزخرفی که همه میزنن.... البته اون الاغ حرف نمیزد که.... زر میزد... من فقط منتظر بودم اینارو واسه شهریار تعریف کنم یه تیریپ کرکر خنده را بندازیم.....
خدایی دختره خیلی باقالی بود.... من تیریپ emo ورداشته بودم داشتم با غروب خورشید حال میکردم.... آب میومد از زیر آلاچیقمون رد می شد من بهش میگم باحاله نه؟؟؟؟؟؟؟ مثل احمقا جواب میده : نه
رفتم پفک و چیپس گرفتم آوردم بلکه مشغول لمبوندن شه و اون گاله ی گشادشو گل بگیره( واج آرایی یا نغمه ی حروف) اومدم دادم دستش بازش کرد و داشت کوفت می کرد ولی باز حرف میزد.... انگار نه انگار دهنش پر بود.... با یه ور دهنش میخورد با یه ور دیگه ور میزد.... حتی مدل صداش هم عوض نمی شد... از خاطره های مزخرفش با دختر عمه ی شفتش تو پارکینگ 5 حرف میزد.... (اون منو خیس میکرد من فرار میکردم... پام رفت رو خرابکاری اسب و دختر عمم افتاد تو چاله ای که بچه ها کنده یودن و .......)
انصافا داشتم سر درد میگرفتم.... منم که دیدم نه به این راحتیا خفه نمی شه گفتم فاطمه یه لحظه ساکت میشی میخوام 1 دقیقه صدای موج هارو بشنوم.... ساکت شد ولی باور کنین دقیقا متوجه شدم که داره فکر میکنه بعد از یک دقیقه در مورد چی حرف بزنه...
تا من گفتم خوووووووب... شروع کرد گفت راستی.......................
وااااای.... من دیگه کلافه شدم.... اون سمت راستم نشسته بود و من سمت چب بودمو دستشو ناز می کردم ..... ام پی فورم رو در آوردم یواشکی یکی از ماماسکاشو گذاشتم تو گوش چپم طوری که اون نفهمه داشتم toysگوش میدادم..... و فقط با سرم حرفاشو تایید میکردم و بعضی وقتا ک حس میکردم باید بخندم میخندیدم....
کم کم پاشدیم رفتیم.... میدونین باحال ترین چیز اینجا چی بود؟؟؟؟ این بود که بعد از اس بازی شب ، فردا صبح باهاش کات کردم....
یه دوستی مفید و مختصر..... سوژه خنده..... 32 ساعته.... با کمی خرج از جمله: 3200 تومن شارج که 400 خودش فرستاده بود.... 1000 تومن چیپس و پفک..... 700 تومن هم کرایه ماشین....
لعنت به دختره
کش رفته شده از وب anti girls666.blogfa.com